داستان و مسائل اروا Clickherecoolstuff.blogspot.com

گفتگو با روح لیمیر(محکوم به اعدام)

ارتباط با روح لیمیر – این شخص محکوم به اعدام شد ، او را در 1857/12/31 اعدام کردند . این رای از دادگاه جنایی ( الاین ) صادر شده بود . روح این شخص در تاریخ 1858/1/29 در انجمن روحی حاضر شده ، گفت من اینجا هستم .

س – از مشاهده ما چه احساس می کنی ؟
ج – شرمندگی .

س – آیا تا آخرین لحظه مرگ ادراک خود را داشتی ؟
ج – بلی داشتم .

س – آیا پس از اجرای حکم دادگاه وجود تازه خود را درک کردی ؟
ج – مرا یک اضطراب شدیدی فرا گرفت که حتی بعدا هم از آن نجات نیافته ام ، و رنج بسیار شدیدی هم در قلبم احساس کردم بعدا چیزی را در پایین دیدم که نمی شناختم و خون از آن می چکید و با هر خونی که می ریخت ، رنج من زیادتر می شد .

س – آیا این درد جسمانی بود ؟ مانند درد یک زخم شدید و یا درد قطع شدن عضوی ؟
ج – خیر بلکه شرمندگی وجدان بود و رنج جسمانی نبود .

س – احساس این الم از کی شروع شد ؟
ج – به مجرد اینکه مرا اعدام کردند و از جسد مادیم خلاص شدم .

س – آیا روح و یا جسد ، آن الم ناشی از اجرای اعدام را درک می کند ؟
ج – الم معنوی در روحم بود ولی جسدم هم احساس درد می کرد و با اینکه روحم از جسدم جدا بود ، ولی درد آن را هم احساس می کردم .

س – آیا جسدت را بدون سر دیدی ؟
ج – من چیزی را دیدم ولی شکل نداشت و احساس کردم که از آن جدا نشده ام ، با این همه من خود را کامل و با سر می دیدم که ایستاده ام و به آن شیء بدون سر نگاه می کنم .

س – مشاهده این منظره چه اثری در تو گذاشت ؟
ج – یک رنج بسیار شدیدی را احساس کردم و در آن فرو رفتم .

س – آیا این موضوع صحیح است که جسد بعد از بریدن سرش چند لحظه زنده می ماند و کسی که کشته می شود شعورش زنده می ماند ؟
ج – روح به تدریج از جسد بیرون می آید و جسد مادی هم به تدریج از روح خالی می شود .

س – گفته اند که هنگام دار زدن و یا سر بریدن شخص محکوم به اعدام حرکات معینی از او سر می زند و گلویش مانند کسی که می خواهد حرف بزند حرکت می کند ، آیا این کار نتیجه باز و بسته شدن رگها و عصب است یا عملی ارادی است که محکوم انجام می دهد ؟
ج – آن عملی ارادی است زیرا هنوز روح از آن جسد بیرون نیامده است .

س – هنگامی که داخل وجود تازه ات شدی یعنی با جسد اثیری خود را زنده احساس کردی نخستین چیزی که درک نمودی چه بود ؟
ج – رنج طاقت فرسا و نوعی از شرمندگی وجدان که من علت آن را نمی دانستم .

س – آیا با آن کسانی که هنگام اعدام تو اعدام شدند برخورد نمودی ؟
ج – متاسفانه برخورد ما یک نوع عذاب بود . زیرا هر کدام از ما گناه خود را به دیگران نسبت می دادیم .

س – آیا آن کسانی را که تو کشته بودی می بینی ؟
ج – من آنها را دیدم ولی آنها خوشبخت بودند ، آنها با نفرت و حقارت به من نگاه می کردند ، بطوری که به اعماق روحم نفوذ می کرد و سعی می کردم از آنها فرار کنم ، ولی نمی توانستم .

س – هنگام دیدن آنها تو چه احساس می کنی ؟
ج – خواری و ناراحتی وجدان .

س – آنها با دیدن تو چه احساس می کنند ؟
ج – آنها با رافت به من نگاه می کنند . ( یعنی تنفر آنها حاکی از تاسف آنهاست که چرا من این کار را با آنها کرده ام ) .

س – آیا آنها کینه انتقام از ترا ندارند ؟
ج – خیر آنها برایم طلب مغفرت می کنند . چون من آنها را با دست خودم تربیت کرده بودم ، منتها آنها را کشتم . شما نمی توانید بفهمید چقدر رنج آور است که آدم با کسانی که از آنها اکراه دارد باشد .

س – آیا برای حیات زمینی خود تاسف می خوری ؟
ج – من فقط برای آن گناهانم متاسف هستم . اگر من دوباره به آن جهان بیایم هرگز سقوط نمی کنم ( یعنی از این کارها نمی کنم .)

س – آیا در وجود تو طبعا میل به شر بود یا اینکه محیط ترا به سوی شر کشاند ؟
ج – بلی چون من روح پستی بودم ، میل به شر در وجودم بود . خواستم یک مرتبه قدرت پیدا کنم ، به چیزهای بیشتری آگاه شدم که طاقت تحمل آنها را نداشتم . خود را قوی احساس می کردم ، این بود بی رحمی را انتخاب نمودم و خود را تسلیم تمایلات شر کردم .

س – اگر تو دارای تعلیمات خوب و پاکیزه بودی در زندگی مجرم بودن را ترک می کردی ؟
ج – بلی ولی من همان وضعی را اختیار کردم که با آن متولد شده بودم .

س – آیا تو می توانی انسان صالح بشوی ؟
ج – بلکه انسان عاجز و ضعیف از انجام خیر و شر هر دو می شدم . البته این هم هنگامی بود که اگر در اثنای حیات طبیعی ام می توانستم طبیعت شریر خود را اصلاح کنم ، وگرنه نمی توانستم خود را به مرحله عمل خیر بکشانم ، اگر من در زندگی زمینی به طرف شر نمی رفتم چون روح مترقی نداشتم فقط یک انسان بودم که نه خوب می کند و نه بد .

س – آیا تو در حیات زمینی به خداوند ایمان داشتی ؟
ج – هرگز .

س – با این همه گفته اند که تو در لحظه ای قبل از اجرای حکم اعدامت پشیمان شدی و توبه کردی ؟
ج – بلی به خداوند ایمان آوردم .

س – آیا نتیجه آن اخلاصت را می بینی ؟
ج – متاسفانه من نتیجه جنایتم را می بینم .

س – حالا اعتقادتان نسبت به خداوند چگونه است ؟
ج – من حالا وجود او را درک می کنم ولی نمی فهمم .

س – آیا آن مجازاتی که در زمین درباره تو اجرا کردند عادلانه بود ؟
ج – بلی .

س – آیا امید به بخشوده شدن گناهانت داری ؟
ج – نمی دانم .

س – می خواهی چگونه آن گناهانت را محو کنی ؟
ج – با این رنجهای جدیدی که می کشم ، ولی احساس می کنم که این رنجهایم جاودانه خواهد شد .

س – اکنون تو در کجا هستی ؟
ج – در میان رنجهای خودم .

س – ما از تو سوال می کنیم مکانت کجاست ؟
ج – من در کنار مدیوم هستم .

س – اگر ما بتوانیم تو را ببینیم در چه شکلی برای ما ظاهر می شوی ؟
ج – در شکل جسدم که سر ندارد . ( معلوم می شود که گرچه جسد اثیری قابل فنا و تلاشی نیست لکن کاملا تحت تاثیر حافظه آدمی قرار می گیرد .)

س – می توانی برای ما بگویی که از زندان مونتدیبه چگونه فرار کردی ؟
ج – نه چیزی نمی دانم چون رنج من خیلی زیاد است بطوریکه حتی گناهانم را فراموش کرده ام پس برای من دعا کنید .

س – آیا می توانیم با دعایمان آلام تو را تخفیف دهیم ؟
ج – از خداوند بخواهید که این کفاره گناهان مرا قبول کند .

منبع: انسان روح است نه جسد